بازاریابی صنعتی

برای پاسخ به این سوال در بازاریابی صنعتی باید دیدگاه اغلب مدیران ارشد شرکت های صنعتی را بررسی نمود. بر اساس تحقیقات ما، نگرش مدیران ارشد در این زمینه به 3 دسته زیر تقسیم می شود:

  • دسته اول

    دسته ای از مدیران که هیچ اعتقادی به فعالیت های بازاریابی و تبلیغات ندارند و این فعالیت ها را فقط محدود به چاپ کاتالوگ، کارت ویزیت، طراحی سایت و نهایتا حضور در نمایشگاه های مرتبط با فعالیت های تخصصی شان می دانند. این مدیران اعتقاد کاملی به توانمندی های فنی، تجهیزاتی، تکنولوژی های مرتبط با محصولات و خدمات و پرسنل خود دارند و اغلب سرگرم تولید هستند و تصور می کنند در زمینه تبلیغات و بازاریابی خبره هستند. وقتی فعالیت آن ها را در زمینه بازاریابی و تبلیغات بررسی می کنیم از منشی مدیرعامل تا مدیرعامل همگی تصور می کنند در زمینه بازاریابی و تبلیغات و فعالیت های مرتبط با آن متخصص هستند و اطلاعات کافی در این زمینه دارند بنابراین این گروه از شرکت های صنعتی، بازاریابی و تبلیغات صنعتی را فعالیتی با هزینه های اضافی می دانند.

  • دسته دوم

    دسته ای دیگر از مدیران که آگاهی های نسبی در مورد تاثیرات بازاریابی و تبلیغات دارند، این فعالیت ها را به روش های سنتی انجام می دهند و تمام نیازهای خود را از طریق این روش ها برآورده می کنند. آنها با ایجاد واحد بازرگانی یا بازاریابی در شرکت خود تصور می کنند می توانند این فعالیت ها را به شکل مطلوب انجام دهند ، اما وظایف این واحد بیشتر در زمینه فروش، پاسخ به استعلام ها و حل مسائل فنی فروش و گارانتی است. این مدیران نیز به دلیل اینکه در سال های گذشته توانسته اند به شکل نسبی مشکلات خود را حل کنند نیازی به استفاده از روش ها، استراتژی ها، آموزش های بازاریابی صنعتی نمی بینند و در این زمینه سرمایه گذاری نمی کنند.

  • دسته سوم

    دسته ای آخر از مدیران که بسیار محدودند و در بازاریابی صنعتی کمتر دیده شده نگرش مثبتی نسبت به فعالیت های بازاریابی و تبلیغات دارند و آن را قلب تپنده شرکت خود می دانند. این شرکت ها معمولا در بحران های اقتصادی و سیاسی (رکودها و تحریم ها) بهتر دوام می آورند و می توانند خود را با تغییرات و نوسانات بازار تطبیق دهند. این گروه از مدیران فعالیت های بازاریابی و تبلیغات را نوعی سرمایه گذاری در شرکت خود می دانند و سالانه برای آن بودجه ای تعیین می کنند.

نزدیک به 95 درصد شرکت های متوسط و کوچک (SME) جزء دسته اول و دوم می باشند که چنین نگرش نادرستی را نسبت به بازاریابی صنعتی در کسب و کار خود دارند.

به عنوان مثال اغلب مدیرانی که با این نگرش غلط از ما درخواست فعالیت بازاریابی می کنند به دنبال بازاریابان پورسانتی هستند که بتوانند بدون هیچ هزینه ای مشکلات آنها را در آن مقطع حل کنند و جالب است بدانید اکثر آنها وقتی به سمت بازاریابی برای حل مشکلات خود می آیند که وضعیت آن شرکت یا درحال ورشکستگی است یا ورشکسته است.

بنابراین همانطور که مدیران صنعتی در واحدهای دیگر شرکت از قبیل تولید سرمایه گذاری های کلان انجام می دهند (به عنوان مثال ماشین آلات و تجهیزات تولیدی با تکنولوژی بالا و قیمت گزاف خریداری می کنند) نیاز است تا به واحد بازاریابی  نیز اهمیت بسزایی بدهند و به منظور رشد و سودآوری بلند مدت در این زمینه نیز سرمایه گذاری داشته باشند.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *