بازار هدف

پس از تعیین کلیه بخش های بازار یک شرکت (Segmentation) نوبت به تعیین بازار هدف شرکت می رسد. بدلیل اینکه یک شرکت صنعتی نمی تواند همه بخش های بازار را پوشش دهد لازم است تا یک یا چند بخش از بازار به عنوان بازار هدف شرکت انتخاب شوند (targeting).

بر اساس نظر بسیاری از محققان این مرحله یک تصمیم حساس مدیریتی است چرا که اساس و پایه سایر فعالیت ها و استراتژی های بازاریابی است که قرار است در آینده طراحی و اجرا شود. یکی دیگر از علل اهمیت این مرحله این است که بازار هدف بر فعالیت سایر واحدهای سازمان اثر گذار است و در حقیقت سمت و سوی حرکت سازمان را مشخص می کند. یورام ویند (1978) در پژوهش خود بازار هدف را اینگونه تعریف می کند: “بازار هدف ، بخش یا بخش هایی از بازار شرکت است که بر اساس معیارهایی از قبیل جذابیت ، رشد بخش ، قابلیت ها و توانمندی های شرکت ، مزیت رقابتی  و … تعیین می شود به گونه ای که شرکت می تواند نیازهای مشتریان را در هر بخش برآورده سازد.”

به منظور تعیین بازار هدف باید هریک از بخش های بازار را به کمک معیارها و متغیرهایی ارزیابی نمود تا بتوانیم بخش هایی که بر اساس این معیارها ضعیف ترند را حذف کنیم. در زیر به برخی از این معیارها اشاره شده است:

  • تقاضای مورد انتظار بخش برای شرکت
  • سود بالقوه در مقایسه با ریسک مربوطه
  • رقابت ، تعداد رقبا و قدرت و برتری های آنها و غیره
  • تاثیرات دولت و جامعه
  • توانایی بدست آوردن خریداران در بازار
  • تکنولوژی
  • توانایی بدست آوردن مزیت رقابتی

پس از اینکار تعدادی از بخش های بازار باقی می مانند که باید توسط مدیران شرکت تصمیم گیری شود که می خواهد بر چه تعداد و کدامیک از بخش ها تمرکز کند. در انتخاب نهایی بازار هدف این نکته مهم است که بین بخش ها باید هم افزایی وجود داشته باشد به این معنا که بخش های انتخاب شده به عنوان بازار هدف از نظر نیازهای مشتری و تکنولوژی مورد نیاز به یکدیگر نزدیک باشند تا شرکت منابع کمتری برای برآورده ساختن نیاز آن بخش احتیاج داشته باشد.

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *